حالا شمارگان كتابها به كمترين تعداد خود در چند سال اخير رسيده است. ظهور رسانههاي تازه و شبكـههاي اجتماعي سبب شده است كه بسياري از مردم بيشتر اوقات فراغت خود را صرف آن كنند و فرصتي براي مطالعه كتاب نماند. آيا مطالعه جملهها و متنهايي كه ما در شبكههاي اجتماعي ميخوانيم ميتواند جاي مطالعه كتاب را بگيرد؟ آيا اصلا اين نوع خــواندنها مطالعه محسوب ميشود؟اين پرسشها را با چند تن از نويسندگان و ناشران در ميان گذاشتهايم و پاسخهايشان را شنيدهايم.
- چند پارگي معنايي در دنياي مجازي
«جامعه وقتي فرزانگي و سعادت مييابد كه مطالعه كار روزانهاش باشد.» اين جمله از ارسطو را شايد در روزهاي اخير در شبكههاي اجتماعي زياد ديده باشيد. همزماني نمايشگاه بينالمللي كتاب تهران با جملاتي اينچنيني، خصلت جامعهاي است كه منابع اطلاعاتياش از متون به هم پيوسته و تك مولف به متون كوتاه اينترنتي تغيير كرده است. از ديگر خصلتهاي خوب و بد فضاي مجازي ميتوان گذشت و تنها به اين سؤال پرداخت كه آيا اينترنت و فضاهاي مجازي و اطلاعاتي كه از اين دست به مخاطب منتقل ميشود، ميتواند جايگاه كتاب را بگيرد يا خير؟
به واقع يكي از ويژگيهاي منحصر به فرد كتاب چه بهصورت كاغذي و چه الكترونيك آن، اين است كه زاييده تفكر يك انسان است و گسست انديشه در آن كمتر بهچشم ميخورد اما مطالبي كه در فضاهاي مجازي به سمت مخاطب سرازير ميشود اگر بپذيريم كه از منابع جعلي و نسبت دادنهاي كاذب به افراد مشهور نباشد، باز هم برايند يك ذهن نيست و به همين دليل گسست معني و چندپارگي معنايي آن سبب ميشود تا خواننده اين دست متون نتواند بهدنبال يك مفهوم كلي يا يك ايده ناظر بر كليت متن بگردد.
جداي از اين مسئله، بايد به اين سؤال پاسخ داد كه جامعهاي كه گاه به زحمت، سرانه مطالعهاش براي هر فرد به 2 دقيقه در سال ميرسد چگونه اين همه شيفته مطالعات مجازي موجز شده است و سؤال اساسيتر اين است كه آيا اين شيوه اساساً بهعنوان يك نوع مطالعه محسوب ميشود؟
- ارتباط چشمي با كلام مجعول
مجتبي رحماندوست، نويسنده و نمايند مجلس درباره تداخل فضاي مطالعاتي كتاب و دنياي مجازي ميگويد: «معمولا در مورد پايين رفتن يا بالا آمدن آمار، نظرشخص اهميتي ندارد بلكه آمار بايد متكي بهكار كارشناسي باشد. ميزان مطالعه با توجه به معيارها و شاخصهاي سنجش، بايد برآورد و تعيين شود. بنابراين نميتوانم در اين مورد نظر بدهم اما ميتوانم بگويم كه هيچچيزي جاي كتاب كاغذي را نميتواند بگيرد. شكي نيست كه وسايل ارتباطي مانند تلگرام و ايميل و تلويزيون يا هر چيز ديگري، قسمتي از وقت انسان را با هدف ارتقاي آگاهي ميگيرد اما من معتقدم كه جاي كتاب كاغذي را نميگيرد».
محسن فرجي، نويسنده و روزنامهنگار هم ميگويد: «بهنظر من، خواندن مطالب تلگرام مطالعه محسوب نميشود زيرا بسياري از مطالبي كه در اين فضاها به اشتراك گذاشته ميشوند، مطالب نامعتبر و دروغيني هستند كه به شعرا و نويسندگان و انديشمندان نسبت داده ميشوند. بخش ديگر آن هم به اخبار و اطلاعرساني اختصاص دارد كه مطالعه جدي محسوب نميشود. مطالعه در قالب كتاب معنا ميدهد. خواندن كتاب كاغذي و الكترونيكي، مطالعه محسوب ميشود. در فضاهاي مجازي معمولا اخبار، شايعات و متون نامعتبر منتشر ميشوند. اگر هم مطالب معتبري وجود داشته باشد در حد جملات قصار و از اين قبيل است و به اندازهاي مختصر و فشرده هستند كه به هيچوجه جاي كتاب را پر نميكنند».
مجيد قيصري در مقام نويسنده اينگونه ميگويد: «با ظهور شبكههاي مجازي مانند تلگرام بايد تجديدنظري در كتابخواني و تعريف مسئله مطالعه داشته باشيم. به عقيده من، مهم نيست كه متني كه با آن روبهرو هستيم توسط كتاب به ما منتقل ميشود يا تلگرام بلكه اهميت مسئله در اين است كه چشم ما با كلام مكتوب رابطه برقرار كند».
محمدحسن شهسواري، نويسنده و مدرس داستاننويسي اما همچنان تعريف كلاسيك كتابخواني را مدنظر قرار ميدهد و ميگويد: «كتاب خواندن بهصورت عادت روزانه را مطالعه بايد ناميد. اين مطالعه روزانه يقينا هدفمند است، به همين دليل من استفاده از تلگرام را بهعنوان يك عادت مطالعاتي روزانه نميدانم. اما از طرفي هم فارغ از مديوم يك منبع، ميتوان گفت كه هر چيزي كه خوانشاش منجر به افزايش دانش بشود، ميتواند مطالعه محسوب شود ولي وقتي خواندن يك متن ولو خواندن يك روزنامه با هدف اطلاعرساني انجام شود، مطالعه نيست».
- نهادهاي پژوهشياي كه دوراز جامعه هستند
ميتوان با نگاهي به اظهارنظرهاي مختلف افراد فرهنگي كشور گفت كه اگرچه تعابير همگي از منظر عقلي و منطقي درست بهنظر ميآيد اما عدماجماع و بررسي تحقيقاتي درست در اين زمينه سبب ارائه تعاريف گوناگون ميشود. اين گوناگوني تعريف، خود ميتواند يكي از علل مطالعه پايين در ايران باشد چراكه عدمتجميع نظرات اهالي فرهنگ و دوري از كارهاي پژوهشي، خود سبب تنوع اين تعريف شده است. لذا ميبينيم كه در يك تعريف، مطالعه متون ديني و مذهبي، جرايد و فضاهاي مجازي جزئي از مطالعه محسوب شده و از سوي ديگر بهعلت حذف اين مديومها از فهرست مطالعاتي، مارا با آماري فاجعهبار مواجه خواهد كرد. در چنين حالتي ابتدا به ساكن بايد اين را گفت كه سؤال «چرا سرانه مطالعه در كشور كم است؟» بايد از فهرست سؤالات تصميمگيران فرهنگي حذف شود و اين سؤال را مطرح كرد كه «اساسا با توجه به شرايط و تنوع فرهنگي كشور، آيا تعريفي آكادميك از معيارهاي مطالعه وجود دارد؟» اين نكته را نيز نبايد ناديده گرفت كه از منظر تئوريهاي فرهنگي اگرچه خردهفرهنگها سبب شكلگيري يك فرهنگ كلي و عمومي ميشوند اما هميشه هدايت فرهنگي دولتي بوده كه جهتگيري فرهنگي خرد را براي بازتعريف فرهنگ عمومي شكل ميدهد. با مراجعه به متون تئوريهاي فرهنگي به خوبي ميتوان ديد كه در جوامع پيشرفته كه مدام بهعنوان نمونه و الگو در مقايسه با ايران ارائه ميشوند، هميشه تعاريف اوليه را نهادهاي پژوهشي و فرهنگي ارائه ميدهند؛ نهادهايي كه در كشور ما عموماً گسسته و دورافتاده از جامعه قرار هستند.
- مطالعه يعني خواننده در مواجهه با متن منفعل نباشد
در نبود مراكز پژوهشي منسجم و ساختارمند در كشور، صرفا ميتوان گفت كه «مطالعه به هر شيوهاي خوب است» اما نبايد اين نكته را فراموش كرد كه مطالعه كتاب تاليف شده توسط يك فرد يا يك گروه همفكر بهخاطر همگرايي انديشه، هميشه بسيار مفيدتر از مطالعه متون گسسته و چند مولفي است. دنياي مجازي براساس تعريف جهانياش طبيعت گذرايي دارد و قرار نيست تأثير ماندگار در مخاطبش ايجاد كند. پس تنها كاري كه ميتوان كرد اين است كه اگر با جمله قصاري در فضاي مجازي روبهرو شديم، اين زحمت را بهخودمان بدهيم تا با تحقيق مطمئن شويم كه اين جمله، حرف يا انديشه، حقيقتا برگرفته از يك متفكر است و يا ترفندي است براي تحميل يك انديشه به مخاطب منفعل. ميتوان بهعنوان يك جمعبندي از اظهارنظرهاي نويسندگان و فعالان فرهنگي كشور اينگونه برداشت كرد كه «مطالعه اتفاقي است كه در آن مخاطب موضع فعالانه داشته باشد»؛ يعني در پذيرفتن، تحليل و تفسير آن متن، مشاركت كند. و سخن آخر اينكه، اگرچه نمايشگاه كتاب را « بهار كتاب» مينامند اما ميتوان كاري كرد كه هر روزمان بهاري باشد. راستي جمله آغازين اين متن: «جامعه وقتي فرزانگي و سعادت مييابد كه مطالعه كار روزانهاش باشد» از ارسطو است؟
- سيدعبدالله انوار، مترجم و پژوهشگر:درك شخصيتان را ناديده نگيريد
سيدعبدالله انوار، نسخهشناس مترجم و پژوهشگر، از چهرههايي است كه بيش از 60 سال در حوزه كتاب سابقه دارد؛ رياست بخش نسخ خطي كتابخانه ملي ايران و سرپرستي بخشي از لغتنامه دهخدا ازجمله مسئوليتهاي ايشان است. ترجمه و تصحيح متون بسياري، ازجمله شرح و ترجمه شفاي بوعليسينا، تصحيح جهانگشاي نادري و شرح فرائد الاصول شيخ مرتضي انصاري از ديگر كارهاي اين استاد بزرگ است. براي يافتن پاسخ پرسشهايمان در زمينه تأثير فضاي مجازي بر كتابخواني سراغ استاد سيدعبدالله انوار رفتيم.
- استاد انوار شما بهعنوان كسي كه سالهاست با كتاب سرو كار داريد لطفا برايمان بگويد خواندن چه متوني مطالعه محسوب ميشود؟
بهنظر من مطالعه 2 گونه است. گاهي اخبار روز و مسائل بياهميت را دنبال ميكنيد كه در اين صورت حتي اگر عميق و دقيق هم مطالعه نكرده باشيد، مطلب را دريافت ميكنيد اما در نوع ديگر مطالعه، بايد دقيق و عميق باشيد تا اصل مطلب بهدست بيايد. بهنظر من در گونه دوم، از كل مطلبي هم كه قصد مطالعه آن را داريم بايد از پيش اطلاعاتي داشته باشيم.
- طبق تعريفي كه شما داريد، فضاهاي مجازي مانند اينترنت و تلگرام مطالعه محسوب نميشود. درست است؟
بله. ما از طريق اينترنت صرفا ميتوانيم كمي از مطالبي را كه ميخواهيم پيدا كنيم و بخوانيم اما مطالعه بهمعناي درست، نياز به تفكر دارد و بايد در مطلب دقت كرد و مطالعه عميق داشت. از نظر من خواندن متني كه نياز به تفكر داشته باشد، مطالعه محسوب ميشود؛ يعني از كلمات به آساني معنا را درنيابيد و نياز به تفكر و تعمق داشته باشيد.
- بنابه تعريف شما، ميتوان نتيجه گرفت كه خواندن خيلي از كتابها هم مطالعه محسوب نميشود.
بله، درست است. به فرض مثال خواندن كتابهايي كه از 2سطر ابتداي آن ميتوانيد انتهاي آن را حدس بزنيد و نيازي بهدنبال كردن متن و تعمق در آن ندارد، مطالعه محسوب نميشود. مطالعه سطر به سطر نياز به تفكر دارد.
- بهنظر ميرسد خواندن مطالب در اينترنت رونق زيادي گرفته است. نظر شما در اين رابطه چيست؟
كسي كه براي مطلع شدن از مطلبي به اينترنت مراجعه ميكند، خلاصه و جان مطلب را ميخواند و نيازي به مطالعه دقيق در اين رابطه ندارد. مسئلهاي كه در اينجا حائز اهميت است اين است كه هر كس از مطالعه در زمينه خاصي، درك و برداشت خود را دارد و كسي كه از اينترنت استفاده ميكند بهنحوي برداشت و درك شخصي خود را ناديده ميگيرد و به برداشت كسي كه مطلب را در اينترنت گذاشته، بسنده ميكند. مطالب اينترنتي باعث پايين آمدن سطح تحقيقات شده است. اين مراجعات درصورتي بدون ضرر است كه صرفاً يكي از منابع مطالعاتي شخص محقق، مقالات موجود در اينترنت باشد.
- اينطور كه شما ميگوييد اينترنت تأثير منفي بر مطالعه دارد و باعث پايين آمدن سرانه مطالعه در كشور ميشود.
زماني تأثير منفي دارد كه بهطور صرف بخواهيد از اينترنت استفاده كنيد و درصورتي مشكلي ندارد كه براي تكميل بخشي از تحقيقات به آن مراجعه شود. متأسفانه مطالعه در كشور ما چه بهطور عميق و چه بهطور غيرعميق بهشدت روند نزولي دارد.
- شما به راهكاري براي برونرفت از اين مشكل فكر كردهايد؟
به عقيده من اين مسئله بايد در مراكز آموزشي پيگيري شود. در دانشگاهها و در مدارس متوسطه و ابتدايي بايد بهنحوي مطالعه عميق را جزو عادات دانشآموزان و دانشجويان قرار داد.
- هميشه اين مسئله وجود دارد كه با هر وضع درآمدي، خانواده ايراني اعتقادي به خريد كتاب بهعنوان يكي از اجزاي اصلي سبد كالا ندارد.
زيرا ارزش كارهاي علمي در ايران پايين بوده است. زماني اين مشكل وجود نخواهد داشت كه جامعه براي علم و تحقيقات ارزش قائل شود. اين امر بايد آموزش داده شود تا به علم احترام گذاشته شود. امروزه در اروپا و آمريكا به جامعه علمي و كار علمي بيش از هر چيز اهميت ميدهند. در ايران مدركگرايي زيادشده است، درصورتي كه مدرك بايد كنار گذاشته شود و جاي آن را علاقه واقعي بگيرد. بايد تشويق صورت بگيرد، براي تحقيق جايزه درنظر گرفته شود و بهكار محقق اهميت و ارزش گذاشته شود، در اين صورت مطالعه درست، جزو ارزشها و عادات پسنديده جامعه خواهد شد.
- هميشه براي مقايسه سراغ ديگري ميرويم. آيا اين حقيقت دارد كه ديگران در كشورهاي خارجي مدام در حال مطالعه هستند؟
بله، آن آمار حقيقت دارد اما اصلاً بياييد بهخود ايران توجه كنيم. اگر به آمار سرانه مطالعه دقت كنيد، متوجه ميشويد كه هر كشور در سال چند ساعت مطالعه داشته است. بهطور مثال سرانه مطالعه در ايران 2 دقيقه است و از همين عدد ميتوان نتيجه گرفت كه در اين كشور چقدر به تحقيق و علم اهميت داده ميشود.
- ناشر معتبر، ناشر كتابهاي خوب است
نويسندههاي معروف كشورمان چطور كتابهايشان را براي مطالعه انتخاب ميكنند؟ اين سؤالي بود كه از آنها پرسيدهام . پاسخهايشان ميتواند راهنماي خوبي باشد براي انتخاب كتاب.
محسن فرجي داستاننويس و روزنامهنگار اينگونه درباره انتخاب كتاب خوب نظر ميدهد: «من با شناختي كه از نويسندگان و مترجمان دارم و با توجه به سابقه ناشران و در واقع اعتباري كه يك ناشر در طول سالها، توسط انتشار كتابهاي خوب بهدست آورده است، كتاب را انتخاب ميكنم. «رولت روسي» مجموعه داستاني از كامران محمدي است كه بهنظرم مجموعه خوبي است، «انگشتر حضرت سليمان» نوشته جوزف كنراد كه در مورد رفتارشناسي حيوانات است و نشر ماهي آن را منتشر كرده و البته كتاب جديدي نيست و كتاب «خوشبختي در راه است» نوشته آليس مونرو هم بهنظرم كتابهاي خوبي بودند كه سال قبل خواندم».
اسدالله امرايي، نويسنده و مترجم اما معيارهاي بيشتري براي انتخاب كتاب و مطالعه دارد: «من به چند كتابفروشي معتبر همواره مراجعه ميكنم و كتابهايم را از آنها تهيه ميكنم. از آنجا كه خودم نويسنده هستم لذا با بسياري از نويسندگان و شيوه فكريشان آشنايي دارم، پس با استفاده از نوع روايتشان، علاقه اجتماعي خودم و جهتگيري آن نويسندهها به انتخاب كتاب ميپردازم. با اين معيارها «جهان زندگان» محمدمحمدعلي جزو بهترين كتابهايي بود كه در سال گذشته خواندم».
مجيد قيصري درباره شيوه انتخاب كتاب ميگويد: «من هميشه رسانهها و مطبوعات را رصد كرده و اينگونه در طول سال مدام كتابهايم را انتخاب ميكنم. به اين شيوه بايد يك متد ديگر را هم اضافه كنم؛ وقتي مشغول نوشتن رماني هستم، بر حسب نياز داستانم كتابهاي تاريخي، اجتماعي يا حتي رمانهاي مرتبط را مطالعه ميكنم. كتابهاي «10 روز با داعش از درون دولت اسلامي»، مجموعه داستان «به انتخاب مترجم» احمد اخوت و كتاب تئوري «طرح و ساختار رمان» ترجمه محسن سليماني از بهترين كتابهايي بودند كه در سال گذشته خواندم».
مجتبي رحماندوست اما شيوه متفاوتي براي معرفي كتاب دارد و نگاهش را از يك مخاطب حرفهاي به يك مولد فرهنگي در زمينه مطالعه تغيير ميدهد؛ «با توجه به اينكه سير كتابخواني من بيشتر در زمينه ادبي، هنري، تاريخ شفاهي يعني تاريخ شفاهي انقلاب و دفاعمقدس و تاريخ شفاهي شخصيتهاي بزرگ ايران و جهان است، معمولا كتابهايي كه برايم جذابند از همين دست كتابها هستند.
پيشنهادم اين است كه ايران ظرفيت بسيار بالايي براي توليد كتاب تاريخ شفاهي و عرضه آن به دنيا دارد. تاريخ شفاهي ريشه در تجربه اجتماعي دارد. ما تجربه اجتماعي بزرگي، هم در انقلاب اسلامي ايران و هم در دفاعمقدس داريم. پس از پيروزي انقلاب، تجربههاي اجتماعي زيادي اعم از درگيريهاي داخلي و خارجي و ... در دسترس است. ما كساني را داريم كه صاحب تجارب اجتماعي ذيقيمتي هستند. اگر نهادها و سازمانها يا حتي اشخاص حقيقي همت كنند و تاريخ شفاهي و آنچه بر اين كشور گذشته را ثبت كنند، كتابهايي جذابتر از رمانهايي كه بعضا سخت خوانده ميشوند، توليد ميشود. بنابراين معتقدم كه اگر در زمينه تاريخ شفاهي كارهايي انجام شود، در دنيا هم مطرح خواهيم شد.»
محمدحسن شهسواري در پاسخ به اين سؤال كه تعداد نويسندگان از مخاطبان بيشتر شده و آيا راهي براي انتخاب كتاب وجود دارد يا نه؟ ميگويد: «نخست اينكه قرار نيست مخاطب كتاب، ديگر نويسندگان باشند. ديگر اينكه در كشوري مثل ايسلند طبق آمار از هر 10 نفر يك نفر صاحب اثر است، پس ميتوان گفت كه اين اتفاق بهخودي خود، بد نيست.
درباره اينكه چه كتابي براي مطالعه خوب است، بايد گفت كه براي پاسخ به اين سؤال بايد سراغ كسي رفت كه اشراف كاملي به اين موضوع دارد و حوزههاي مختلف و كتابهاي چاپ شده در سال قبل را مطالعه كرده است. چنين كسي ميتواند اوضاع كتاب در سال گذشته را تشريح كند و پيشنهاد بدهد. بهعنوان يك فرد ميتوانم بگويم كه كتاب «سپيدتر از استخوان» حسين سناپور كتاب بسيار خوبي براي مطالعه است.»
- مدير انتشارات فرهنگ معاصر: اين نوع مطالعه دقيق نيست
داوود موسايي، مدير انتشارات فرهنگ معاصر، سالهاست كه به شكل تخصصي در حوزه انتشار كتابهاي مرجع و فرهنگهاي فارسي فعاليت ميكند. موسايي به پرسشهاي ما درباره كتابخواني پاسخ گفته است.
- آقاي موسايي از نظر شما مطالعه چه تعريفي دارد و آيا خواندن روزنامه، كتب ادعيه يا ديوان حافظ و توجه به مطالب فضاي مجازي جزو مطالعه بهحساب ميآيد؟
از نظر من مطالعه زماني معنا پيدا ميكند كه شخص مطلب تازهاي را بخواند؛ بهعنوان مثال فرض كنيد وقتي من ديوان حافظ را ميخوانم با درنظر گرفتن اينكه تا به حال 50بار آن را خواندهام، فقط بار اول مطالعه بهحساب ميآيد و دفعات بعد تكرار است.
- يعني با توجه به تعريف شما، خواندن مطالب از تلگرام و اينترنت و فضاهاي مجازي مطالعه محسوب ميشود؟
خير، آن را ميتوان صرفا اطلاعرساني تلقي كرد و نميتوان نام مطالعه بر آن گذاشت.
- اما بهنظر ميرسد تمايل بسياري به مطالعه اين دست فضاها وجود دارد. شما بهعنوان يك ناشر فكر ميكنيد فضايي مثل تلگرام، باعث كاهش سرانه مطالعه ميشود يا افزايش آن؟
به عقيده من باعث كاهش سرانه مطالعه كشور ميشود زيرا اين نوع مطالعه دقيق نيست و براساس يك برنامهريزي صورت نميگيرد. مطالب اين فضاها فقط جذابيت دارند و مخاطب آنها را ميخواند و چه بسا پس از چند دقيقه فراموش ميكند. اين فرق ميكند با زماني كه من به مخاطب توصيه ميكنم اگر« بيگانه» كامو را نخوانده است، آن را بخواند. وقتي بيگانه را مطالعه ميكند، ميداند كه بيگانه كامو را خوانده است. ممكن است يك داستان از بيگانه كامو در آن فضاي مجازي باشد ولي به محض خواندن فراموش ميشود زيرا جزئي از كل است.
- اما ميتوان گفت تلگرام يعني آشتي مردم با كلمات. با اين تفسير ميتوان گفت فضاي مجازي مطالعاتي باعث افزايش ميزان مخاطب كتاب شدهاست؟
نه، بهنظر من استقبال از كتاب را كاهش دادهاند. بخش تبليغاتي آن خوب است؛ كه بهطور مثال كتابي را تبليغ ميكنند و ميگويند فلان كتاب را بخوانيد. از اين جنبه به عقيده من خوب است. از آنجا كه اين يك ابزار چند ده كاره است و معمولا اكثر انسانها در گير اين ابزار شدهاند، نميتوان گفت اين يك حركت به سمت آشتي با متن و كلمه است. ميل به فضايي مثل تلگرام صرفا تمايل به استفاده از يك ابزار است.
- اصلا چرا در تمامي ادوار اقتصادي، چه در دوره ركود و چه در دوران رونق اقتصادي، كتاب در سبد كالاي مردم كشور ما نقش پررنگي ندارد؟
كتابخواني وابسته به تبليغ نيست. كتابخواني بايد از كودكي و مدرسه شروع و سپس در دبيرستان تقويت شود. در آموزش و پرورش ما اين اتفاق نميافتد و برنامهاي براي اين مهم وجود ندارد و جذابيتي وجود ندارد كه كسي اهل مطالعه شود. مطالعه سمتوسودار بايد در جريان مطالعه اتفاق بيفتد. به ياد دارم زماني كه بچه بودم كتاب پليسي ميخواندم ولي الان كتاب جدي ميخوانم؛ يعني اين چيزي نيست كه به كسي ديكته شود. شايد اگر از ابتدا به من ميگفتند كتاب پليسي بخوان، من از كتاب پليسي متنفر ميشدم؛ يعني من آرام آرام راه خودم را انتخاب كردم. هر كتابخوان ديگري هم به همين شكل و روال كتابخوان شده است. اگر بخواهيم مقايسه كنيم بهطور مثال در يك كشور اروپايي از سال دوم يا سوم دبستان،كودكان موظف هستند داستاني را مطالعه كنند و در كلاس آن را تعريف كنند يا خلاصه آن را بگويند. بچهها از همان ابتدا با كتاب رشد ميكنند اما در سيستم آموزشي ما چنين چيزي وجود ندارد.
- در همين فضاهاي مجازي مدام عكسهايي از خارج از كشور مثلا در متروي پاريس منتشر ميشود كه همه كتاب در دست دارند. آيا بهنظر شما اين عكسها واقعيت آن جامعه را نشان ميدهند؟
بله، صددرصد واقعيت هستند. نخستين سفر من به پاريس 37سال پيش بوده است. الان هم به دلايل كاري حداقل سالي 3 بار به فرانسه سفر ميكنم. تمام اين تصاوير واقعي هستند. در ايستگاه مترو بخشي را به تبليغ كتاب اختصاص دادهاند و بيلبوردهايي به ديوارها زدهاند. معمولا كتاب يكي از چيزهايي است كه تبليغ ميكنند. ما نميتوانيم خودمان را با آن طرف مقايسه كنيم؛ آنجا خيلي چيزها وجود ندارد كه اينجا وجود دارد و بالعكس. وارد مترو كه ميشوي، از هر 10 نفر 4 يا 5 نفر را در حال مطالعه ميبيني. شايد در اروپا فروش كتاب كمتر شده باشد اما تغييري در اندازه مطالعه بهوجود نيامده است زيرا گوشيها كار را راحتتر كردهاند. شايد وقت سفر با خود كتاب نبرند اما حتما مطالعه الكترونيكي دارند.
- نمايشگاه كتاب چه مقدار به ميزان مطالعه و رونق نشر و تاليف كتاب كمك ميكند؟
بهنظر من خيلي كمك ميكند. اولا نشاندهنده اين است كه مردم بهدنبال چيزي هستند كه به مطالعه مربوط است. حدود 40درصد از بين 2 ميليون بازديدكننده، خريد ميكنند بقيه هم مسلما بهدنبال علاقهشان آمدهاند. شايد موضوع و چيزي را كه بهدنبالش هستند، پيدا نميكنند. اين قضيه ميتواند به ناشران كمك كند تا متوجه شوند مردم بيشتر بهدنبال چه موضوعاتي ميآيند.
- پس نمايشگاه كتاب يك ارتباط دوسويه است و ناشران هم از آن استفاده ميكنند؟
بله، قطعا همينطور است. البته اين مسئله در مورد ناشران برنامهدار صدق ميكند.
نظر شما